شهر باشکوهی که ناپدید شده بود

شهر باشکوهی که ناپدید شده بود آثارنیوز: در اعماق دره های بیابانی متروک و کوه های ناهموار «اردن»، گنجینه باستانی به نام شهر سنگی «پترا» قرار دارد. «پترا» که یکی از محلهای ثبت شده در لیست میراث جهانی یونسکو و از عجایب هفتگانه جدید جهان است، در حقیقت کلان شهری غول پیکر متشکل از مقبره ها، بناهای تاریخی و دیگر سازه های مذهبی استادانه است که مستقیماً در دل صخره های ماسه سنگی تراشیده شده اند.


به گزارش آثارنیوز به نقل از ایسنا، گمان می رود که «پترا» به گونه ای دیگر در اوایل سال ۹۰۰۰ قبل از میلاد به عنوان سکونتگاه مورد استفاده بود و بعدها به پایتخت پر رونق پادشاهی «نبطی» تبدیل شد. این تمدن خاورمیانه ای که کمتر شناخته شده است، از قرن سوم قبل از میلاد تا قرن یکم میلادی؛ یعنی زمانی که به قدرت رو به رشد امپراتوری روم تسلیم شده بود، بر بخش بزرگی از اردن امروزی حکومت می کرد.
«نشنال جئوگرافیک» داستان «پترا» را اینگونه روایت کرده است، پس از آن که رومیان «پترا» را فتح کردند و مسیرهای تجاری تغییر نمود، اهمیت شهر کم شد تا این که متروک شد. اروپایی ها، قرن ها به دیوارهای رُزی رنگ آن چشم نداشتند، تا این که در اوایل قرن نوزدهم میلادی، مسافری لباس بادیه نشین را پوشید و به این منطقه اسرارآمیز نفوذ کرد.
کاوشگری در لباس مبدل
در سال ۱۸۱۲ میلادی، «یوهان لودویگ بورکارت» ـ کاوشگر سوئیسی ـ به ورودی یک وادی؛ دره ای به جا مانده از یک رودخانه خشکیده و جایی که راهنمای بادیه نشین اش او را هدایت کرده بود، رسید. او با گذر از دره صخره ای، توجه اش به صخره هایی جلب شد که آنقدر بلند بودند که تقریباً سر به آسمان کشیده بودند، اما منظره خارق العاده ای در انتظار «بورکارت» بود که در آن سوی این گذرگاه ظاهر شد؛ ساختمانی خارق العاده که در دل صخره ها تراشیده شده بود.


کاوشگر سوئیسی باید حیرت خودرا کنترل می کرد. او که یک کاوشگر مشتاق دنیای عرب بود، می دانست که یک شهر گمشده را پیدا کرده است که شایعاتی درباره ی آنرا در سفرهای صحرائی اش شنیده بود. «بورکارت» اولین اروپایی بود که بعد از گذشت چندین قرن به «پترا» قدم گذاشته بود.
«بورکارت» لباس های عربی به تن کرده بود. او مجبور بود هیجان خودرا مخفی کند. راهنمای بادیه نشین فکر می کرد او شیخ «ابراهیم بن عبدالله»، یک دانش آموز قرآن هندی الاصل است که به این مکان دورافتاده آمده است تا به عهدش عمل کند. او باید با نهایت احتیاط عمل می کرد. هر حرکت نادرستی می توانست پوشش او را لو بدهد و ماموریت و شاید جانش را به خطر بیندازد.
شهر افسانه ها
افسانه هایی از ثروت گمشده در اطراف همان بنای یادبودی که «بورکارت» بتازگی دیده بود، در زبان ها چرخیده بود. این بنا در زبان عربی به «خزانه» معروف است؛ برای اینکه داستان هایی از قبایل محلی درباره ی گنجینه ای که مدت ها پیش توسط دزدان در آنجا ذخیره شده بود، روایت می شد.
امروزه، مورخان معتقدند این سازه حیرت آور مقبره یک پادشاه قرن یکمی و احتمالاً «الحارث چهارم»، پادشاه نبطی بوده است. داخل این بنا یک دالان خاکسپاری بدون هیچگونه جزییات تزئینی وجود دارد و دست کم تا حالا هیچ گنجینه ای در آن پیدا نشده است.
این احتمال وجود دارد که «بوکارت» در سفرهایش از قبایل بادیه نشین داستان اعجاب انگیز دیگری از «پترا» شنیده باشد، بطورمثال آنکه در پترا «قصر البنت»، کاخ دختر فرعون بنا شده باشد. برمبنای افسانه ها این کاخ به شاهزاده ای تعلق داشت که قول داده بود با مردی ازدواج کند که بتواند کانالی از آب را به کاخ او برساند.
در واقعیت، این ساختمان تنها نمونه از بناهای «پترا» نیست که با تراشیدن در دل صخره تولید شده است و در حقیقت یک معبد بزرگ است. متخصصان معتقدند که این سازه که چهار ستون در مقابل آن تولید شده است به فرقه ای مختص «ذوشرا» و «عزی» از خدایان نبطی ها تعلق داشته است.
واحه نَبَطی ها
در کتاب مقدس مسیحیان به محوطه اطراف پترا، «ادوم» گفته می شود. به نظر می آید که «پترا» یکی از همان سکونتگاه هایی است که قبایل «سامی» در آن ساکن شده بودند. پترا، همراه با کنفدراسیونی از شهرهای دیگر، دائماً با قبایل عبری در غرب درگیر بود.
مدت ها بعد، موجی دیگر از مردم به این منطقه رسیدند که ثروت وسیعشان «پترا» را به «شهر رُز» تبدیل کرد. اینان در حقیقت «نبطی»ها بودند که بگفته «یوسیفوس»، تاریخ نگار یهودی ـ رومی از نوادگان «نابت»، پسر اسماعیل (ع) بودند. حالا اعتقاد بر این است که این افراد از عربستان سرچشمه گرفته اند و در حدود قرن چهارم قبل از میلاد به عنوان بازرگانان کوچ نشین به علت فراوانی آب شیرین به «پترا» رسیدند.


این مردم در «پترا» به سبک زندگی سکونتگاهی و ثابت روی آوردند و در مهندسی آب ماهر شدند و سیستم بسیار پیچیده ای از مخازن و کانال های آبیاری ایجاد کردند. آب باران و چشمه در انبارهای خاصی جمع آوری و سپس در سطح شهر پخش می شد.
به هر جهت «نبطی» ها از آب برای رشد شهرشان استفاده کردند. «پترا» با توسعه مسیرهای ادویه که هند، ایران و عربستان را به مدیترانه، مصر و فنیقیه متصل می کرد، شکوفا شد.
پایتخت نبطی ها با بوجودآوردن انحصار در تردد کاروان ها، توانست از خود در مقابل دشمنان محافظت کند و در عین حال برای جریان اصلی تجارت در دنیای باستان باز بماند. برای قرن ها، وسایل نقلیه پر از ادویه، ابریشم و بخور به پترا می رسیدند. خسته از صحرا، آنها با کمال میل عوارض خودرا پرداخت می کردند، نه فقط برای برخورداری از امنیت شهر، بلکه جهت استفاده از گرانبهاترین منبعی که نبطی ها می توانستند تامین کنند؛ آب شیرین.
تبدیل شدن از قطب تجاری به متروکه
خیلی از بناهای تاریخی باورنکردنی پترا در زمان پادشاهی «حارث چهارم»، بین سالهای 8 قبل از میلاد تا ۴۰ پس از میلاد تولید شده اند. شکوه «پترا» برای نزدیک به یک قرن به خوبی می درخشید، تا این که شعله های درخشش این شهر توسط امپراتوری بزرگ در غرب، یعنی روم، خاموش شد. در سال ۱۰۶ بعد از میلاد، امیر «تراژان» سرزمین های نبطی را ضمیمه خود کرد و این منطقه به استان رومی «پترایا عربیه» معروف شد.
«پترا» که تحت تاثیر «بصری»، مرکز استان جدید روم قرار گرفته بود، کم کم با کاهش نفوذ سیاسی اش مواجه گردید. مدت ها بعد، بعد از فروپاشی امپراتوری روم، «پترا» به مرکز استان تحت امپراتوری بیزانس تبدیل شد، اما در قرن هفتم میلادی «پترا» به دست نیروهای عمر بن خطاب (دومین خلیفه راشدین) افتاد و بعدها ناپدید شد. «پترا» که بعد از مجموعه ای از زمین لرزه ها به ویرانه تبدیل گشته بود، به عنوان «وادی موسی» یا «دره موسی» شناخته می شد.


در طول جنگ های صلیبی، این منطقه بیشتر به خاطر صومعه «سنت هارون» شناخته می شد تا خود شهر. این صومعه در کوهی قرار داشت که به عربی «جبل هارون» (کوه هارون) نامیده می شد، که محل خاکسپاری برادر موسی (ع) است. در قرن دوازدهم میلادی، سلطان صلاح الدین بیشتر این منطقه را که «سرزمین مقدس» شناخته می شد، از دست صلیبیون خارج کرد. جبل هارون و فرقه هارون، زیارتگاه مسلمانان شد.
اما گروهی از مردم به ویرانه های «پترا» وفادار باقی ماندند؛ بادیه نشینانی که از این شهر به عنوان سنگر استفاده می کردند. آنها موقعیت مکانی این شهر را برای صدها سال همچون یک راز حفظ کردند.
در قرن نوزدهم میلادی، استعمارگران اروپایی تحت تاثیر مفاهیم رمانتیک و همین طور تجاری کاوش در خاورمیانه قرار گرفتند. رویای یافتن ویرانه های تمدن های گمشده، کنجکاوی کاوشگرانی همچون «یوهان لودویگ بورکارت» را برانگیخت.
در جست وجوی پترا
«بورکارت» که در سال ۱۷۸۴ میلادی متولد شده بود در سال ۱۸۰۶ میلادی برای ادامه تحصیل به انگلستان سفر کرد. وی در دانشگاه کمبریج در رشته عربی تحصیل کرد و به یکی از اعضاء انجمن ترویج کشف بخش های داخلی آفریقا که در لندن مستقر بود، تبدیل شد. این انجمن به اعضاء مستعد ماموریت داد تا برای سرچشمه رودخانه نیجر تلاش کنند. قرار بود کاوش «بورکارت» از قاهره شروع شود.
«بورکارت» قبل از عزیمت به چنین ماموریت خطرناکی، در سال ۱۸۰۹ میلادی تصمیم گرفت برای افزایش سطح اطلاعات خود در مورد عربی و اسلام به سوریه سفر کند. در آنجا بود که او نام مستعار خود را، «ابراهیم بن عبدالله»، انتخاب نمود و برای این شخصیت، داستانی خلق کرد. او به این نتیجه رسید که ابراهیم، مسلمانی از هندوستان است که ملیت او هر گونه شک و تردیدی را در مورد لهجه خارجی اش هنگام صحبت کردن به عربی برطرف می کند.
«بورکارت» بعد از یک دوره فشرده چهار ساله مطالعه و سفر در سوریه، به این نتیجه رسید که عاقبت آماده است تا به قاهره برود. مستقیم ترین مسیر به مصر در امتداد ساحل قرار داشت، اما بورکارت راه دشوارتری را انتخاب کرد؛ بوسیله مسیرهای بیابانی نزدیک «دریای مرده»، منطقه ای که برای اروپایی ها ناآشنا بود. انگیزه او از این کار همانطور که خودش نوشته است، تقویت کردن دانش خود از جهان عرب و همین طور جمع آوری اطلاعات در مورد جغرافیای منطقه ای بطورکامل ناشناخته بود.
«بورکارت» در ۱۸ ژوئن سال ۱۸۱۲ میلادی دمشق را ترک کرد تا بوسیله اردن فعلی به سمت جنوب حرکت نماید و در این راه صحبت های مردم در مورد شهری واقع در نزدیکی «جبل هارون» را شنید که گمان می رفت مقبره هارون در آنجا قرار داشته باشد. او که با نویسندگان و مورخان کلاسیک مانند «ژدیودور سیسیلی»، «استرابون» و «یوسیفوس» که در آثارشان به «پترا» اسرارآمیز اشاره می کنند، آشنا بود، متوجه شد که ممکنست این منطقه نزدیک خود شهر «گمشده» باشد. «بورکارت» داستانی جدید و قانع کننده برای شخصیت «ابراهیم» ساخت؛ او حالا یک «زائر پارسا» بود که ازراه دور سفر کرده بود تا به عهد خود برای قربانی کردن در مقبره هارون عمل کند.
«بورکارت» با استخدام یک راهنمای محلی، وارد قلمرو بادیه نشینان شد. در ۲۲ آگوست ۱۸۱۲ میلادی، «بورکارت» از وادی تاریک و باریک بیرون آمد و عاقبت به شکوه نمای خزانه داری چشم دوخت. او با تمام دقت و احتیاطش، نتوانست مقاومت کند تا ساختار «خزانه داری» را بررسی و یادداشت برداری نکند. «بورکارت» در گزارش بعدی خود از این کشف نوشت. راهنمای بادیه نشینش در لحظه دلهره آوری به او مشکوک شد و اظهار داشت: «اکنون به وضوح می بینم که تو کافر هستی» و او را متهم به کوشش برای سرقت گنج کرد. «بورکارت» این بهتان را رد کرد و به سمت مقبره هارون ادامه داد.
«بورکارت» در نامه ای برای انجمن آفریقا نوشت: «در تپه های «جبل شره» دره ای به نام «وادی موسی» وجود دارد. در آنجا بقایای شهر باستانی وجود دارد که من حدس می زنم «پترا» باشد؛ جایی که تا حدی که من می دانم هیچ اروپایی از آن بازدید نکرده است.»
او بعد از ماجراهای فراوانی که او را به مکه و مدینه رسانده بود، پنج سال بعد در قاهره عاقبت آماده کاوش در «رودخانه نیجر» شد. وی در سن ۳۲ سالگی بعد از مبتلاشدن به یک بیماری از پای درآمد و هیچ گاه رویای بازنگری شگفتی هایی که به همراه راهنمای بادیه نشین بررسی نموده بود، برای او محقق نشد.




منبع:

1403/04/12
19:16:04
5.0 / 5
290
تگهای خبر: باستانی , بنا , تاریخ , تمدن
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۵ بعلاوه ۱
خبرگزاری آثار تاریخی و گردشگری
asarnews.ir - حقوق مادی و معنوی سایت آثارنیوز محفوظ است

آثارنیوز

خبرگزاری آثار تاریخی و گردشگری